پروین کجاست که به شعر بکشه جدال مار و زنبور رو ؟!
هر کدوم از شدت نیش خودشون میگفتن و برا هم کری خونی راه انداخته بودن !
زنبور میگفت اونی که از تو جدیه قیافته نه زهرت
مار میگفت تو اما زهرت عین قیافه ت کلا شوخیه و مزاح!
قرار شد برای پایان یافتن بحث، امتحان عملی بذارن...
رهگذری اون اطراف خوابیده بود مار نیشی زد و سریع لابلای بوتهها قایم شد
مرد از شدت نیش از خواب پرید و زنبور رو وزوزکنان در کنار خودش دید
با یه غرولند و فحش وناسزایی که به زنبور داد و اونو چند متری دنبال کرد، نشست و سم مار رو با مکش از بدنش بیرون ریخت و دقایقی بعد مجدد گرفت خوابید!
زنبور در حالی که میخندید گفت حالا دیدی حق با من بود
مار گفت هنو کار تموم نشده... ببینم تو چه میکنی؟
زنبور نیششو در بدن مرد فرو کرد و الفرار... رهگذر بیچاره تا چشمشو باز کرد با مار نهیبی که مقابلش چنبره زده بود روبرو شد!
آنچنان از دیدنش هول کرد که پاشد به فرار کردن و چون زهر زنبور رو نکشیده بود، افتاد به زحمت و دردسر...
بازدید : 435
پنجشنبه 14 اسفند 1398 زمان : 23:16